زندگی به سبک خدا

  • خانه 
  • آقا را از هرطرف بخوانی آقاست... 

#آقاسلام...

11 اسفند 1396 توسط مبينا درويش

​پیرمردی داخل حرم دستی کشید روی پای جوانی که کنار او نشسته بودو گفت سواد ندارم برایم زیارتنامه میخوانی تاگوش دهم.
جوان باکمال میل پذیر فت و شروع کرد به خوانـدن زیارت نامه 

السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ….

وسـلام داد به معصومیـن تا امام عسکری(ع). 

جوان با لبخندی پرسیـد: پدرم امام زمانـت را میشناسی؟

پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟ 

جوان گفت: پــس سلام کن. 

پیرمـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت :

السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسکری

جوان نگاهی به پیرمرد کرد و لبخند زد و دست خود راروی شانه پیر مرد گذاشت وگفت: 

«و علیک السلام و رحمـة الله و برکاتة»
مبادا امـام زمـان کنارمان باشد و او را نشناسیم..

آقا سلام، باز منم، خاک پایتان 

دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان! 

در این کلاس سرد، حضور تو واجب است.

این بار چندم است که استاد غایب است؟

❇ اَلّلهُمَّ عَجّل لِولیک الفرج.

 نظر دهید »

#حرف_بیهوده

11 اسفند 1396 توسط مبينا درويش

​? ? ? ? ? ? 
⭕ آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :
? چیزهایی که به درد شما 

نمی خورد را نگویید.
? ? آقای فلسفی در کتاب خود این مطلب را این گونه توضیح داده اند که مثلا در ماه رمضان شما به چه مناسبتی از دیگران سوال می کنید که روزه ای یا نه؟
✔ این حرف بی خودی هست.

زیرا اگر آن شخص روزه باشد ، شاید دلش نخواهد ریا شود و اگر روزه نباشد ، شاید دلش نخواهد که شما متوجه بشوید.
♦ شاید بدلیل بیماری روزه نیست ، اما دلش نمی خواهد کسی بفهمد. 
? خیلی حرفها هست که ما می زنیم و بخاطرش نامه عملمان را سنگین می کنیم.
? بعضی از سوالاتی که ما از افراد می پرسیم ، باعث می شود آنها یا مجبور به دروغگویی شوند یا وادار به ریاکاری بشوند.
? حرف‌های بیهوده را ترک کنید.

☑ به شنیده ها هم ترتیب اثر ندهید.
? یک ساعت هم که پیش آقای بهجت می نشستید ، ایشان هیچ حرفی نمی زدند ، مگر زمانی که سوالی مطرح می شد.

? ? ? ?

 نظر دهید »

#سلب_یا_عطایی_عظیم

10 اسفند 1396 توسط مبينا درويش

​مادرها ، به وقتش بچه ها را

از شیر می گیرند،

ولی بچه ها مثل ابر بهار

اشک می ریزند ،

مادرها اما هیچ اعتنایی نمی کنند،

بیچاره بچه ها خبر ندارند

که این مادر های مهربان

می خواهند برابر شان سفره هایی

از غذا پهن کنند.

ای خوشا به حال آنها که

گرفتن های خدا را از این دست بدانند.

ای خوشا به احوال آنها که بدانند

اگر خدا چیزی را از آدمی می گیرد،

نمی گیرد جز آنکه می خواهد بهتر و

بیشترش را بدهد.

 نظر دهید »

#از خوف_تا_اخلاص

10 اسفند 1396 توسط مبينا درويش

​#نماز_شب حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید… ? که دخترش را به چه کسی بدهد که مناسب او باشد. ? 
در یکی از شب‌ها وزیرش را صدا زد و از او خواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد… ? 
از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هر چه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد ? 

پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید.

در را بسته یافت و از دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد ? 
هنگامی که به دنبال اشیاء بدرد بخورش می‌گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در را شنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت ? الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد…
سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند…
وزیر گفت:

سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز… ? 

و دزد از شدت ترس ? هر نماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد…
تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند نمازش که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند…

و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد .
حاکم که تعریف دعاها و نمازهای جوان را از وزیر شنید، به او گفت: تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ? اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ? ? 
جوان که این را شنید بهت زده شد ? و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد!!

سرش را از خجالت پایین آورد ? و با خود گفت: خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی، فقط با نماز شبی که از ترس آن را خواندم!

اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم…✨
چــ?ــادرے‌هـا

 نظر دهید »

#چشمهارابایدشست

10 اسفند 1396 توسط مبينا درويش

​ﺯﻧﯽ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ،

ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯿﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﯾﺴﺪ.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺒﻬﺎ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﻮﺷﺖ :

ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﺮﺧﺮ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻇﺮﻓﻬﺎ ﺷﺎﻛﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﻪ ﻧﻤﯿﺯﻧﺪ !
ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻐﻞ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﯿﻜﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﻢ ﻛﻤﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﺬﺍﯼ ﻛﺎﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻣﯽﺍﻓﺘﻢ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﯾﻢ ﻭ ﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﻛﻨﻢ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻣﯿﺸﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﻡ ﻛﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺳﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﻡ! 
ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﺳﺎﻝ، ﺟﯿﺒﻢ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺨﺮﻡ !
ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺯﻧﮓ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ

ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺴﺖ / ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﯾﺪ …

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 31
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 36
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

زندگی به سبک خدا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس