زندگی به سبک خدا

  • خانه 
  • آقا را از هرطرف بخوانی آقاست... 

#ظهور_عشق

10 اسفند 1396 توسط مبينا درويش

​?

دختر دستش را بريده بود اندازه اي كه نياز به بخيه زدن داشت. با شوهرش آمده بود. وقتي خواست روي تخت دراز بكشد شوهرش نشست و سرش را روي پاهايش گذاشت. تمام طول بخيه زدن دستش را گرفت و نازش را كشيد و قربان صدقه اش رفت. 

وقتي رفتند هركسي چيزي گفت، يكي گفت زن ذليل، يكي گفت لوس، يكي چندشش شده بود و ديگري حالش بهم خورده بود!
 يادم افتاد به خاطره اي دور روي همان تخت. خاطره ي زني با سر شكسته كه هرچه گفتم چطور شكست فقط گريه كرد و مردي كه مي ترسيد از پاسخ زن. زن آنقدر از بخيه زدن ترسيده بود كه بازهم دست مرد را طلب مي كرد و مرد آنقدر دريغ كرد كه من كنارش نشستم و دستش را گرفتم و آرام در گوشش گفتم لياقت دستانت بيشتر از اوست.

 اما وقتي آن ها رفتند كسي چيزي نگفت! هيچكس چندشش نشد و هيچ كس حالش بهم نخورد…

 همه چيز عادي بنظر آمد 

و من فكر كردم ما مردمي هستيم كه به نديدن عشق بيشتر عادت داريم تا ديدن عشق…

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

زندگی به سبک خدا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس